سریال تردید قسمت 138

Meshki Media 2020-11-05

Views 16

سریال تردید قسمت 138 دوبله فارسی

آدرس کانال مشکی ترکی
https://www.youtube.com/channel/UCmu9...

لینک کانال تلگرامی مشکی:
https://t.me/meshkimedia

داستان قسمت آخر سریال روزگارانی در چوکوروا، فصل اول. ییلماز با چه کسی ازدواج می‌کند؟ زلیخا می‌میرد؟
https://youtu.be/UhgoFtXMExk

داستان قسمت آخر سریال زن، فصل سوم. بهار و عارف عروسی می‌کنند؟ عاقبت شیرین چه می‌شود؟
https://youtu.be/PABScOevTfU

داستان قسمت آخر سریال تردید، فصل دوم. چه بلایی سر ریحان می‌آید؟ راز بزرگ عزیزه چیست؟ پدر میران کیست؟
https://youtu.be/canJbyG5KkQ

داستان قسمت آخر سریال گودال، فصل دوم. یاماچ ادریس را می‌کشد یا ادریس یاماچ را؟ رئیس بعدی گودال کیست؟
https://youtu.be/aUroFMuLtdQ

یارن با خوشحالی از خواب بیدار می شود چون دیشب فهمیده که ریحان دختر واقعی هازار نیست و می خواهد از این جریان به نفع خودش استفاده کند و در ضمن ضربه سختی به ریحان بزند. او از حنیفه می خواهد نصوح را به اتاق بیاورد. نصوح با بی میلی به دیدن یارن می رود و می گوید: «بیخود چیزی از من نخواهه. چون در عرض سه روز باید ازدواج کنی و بری و تا من زنده هستم به این خونه نمیای.» یارن با خنده می گوید: «یا این ازدواج رو کنسل می کنی یا من به هم میگم که ریحان دختر واقعی عموم نیست و این خونه رو روی سرتون خراب می کنم.» نصوح از رفتار او درمانده می شود.
سلطان با هاندان تماس می گیرد و به او می گوید: «امروز می خوایم جهیزیه الیف رو بیاریم.» و هاندان که دل خوشی از الیف ندارد و دلش می خواهد هرچه زودتر او را از خانه بیرون کند با بی میلی قبول می کند.
عزیزه در شرکت جاخوش کرده و برای بیرون کردن شاداغلوها از آنجا تلاش می کندو وکلایش کنارش نشسته اند و می گویند: «شاداغلوها تا امشب مهلت پرداخت دارن واگرنه ریاست رو از دست خواهند داد.» عزیزه خوشحال و خندان منتظر دیدن خفت و خواری شاداغلوهاست. در همین حال گونول وارد اتاق می شود و او را دوباره در حال نقشه کشیدن می بیند. او به دیدن فیرات می رود و همه چیز را به او می گوید. فیرات جواب می دهد: «پس چه انتظاری داشتی؟ قبل از اینکه به آزاد رای بدی باید فکر این چیزا رو می کردی. در ضمن به نظر من به نظر من عزیزه همونطور که به میران دروغ گفته در مورد برادر تو هم دروغ گفته که زنده ست.» گونول که حس می کند حق با فیرات است غمگین می شود.
سلطان و ریحان به خانه شاداغلو می روند و جهیزیه الیف ار می برند ولی از یارن خبری نیست. گل خانم به سلطان می گوید: «یارن بازم خرابکاری کرده و پدربزرگ اون رو تو اتاق زندانی کرده.» هاندان ناراحت می شود.
گ.نول در شرکت پیش آزاد می رود و به او می گوید که مادربزرگش قصد بیرون کردن آنها از شرکت را دارد. در همین حین میران هم وارد شرکت می شود و آزاد رو به او می گوید: «اون زمان وقتی خانواده من با میران آکسوی قلابی قرارداد بستن حواسشون نبود که تو بستن قرارداد دقت کنن و حالا عزیزه از ما می خواد بیست میلیون دلار به حساب شرکت واریز کنیم.» میران می خواهد کمک کند ولی آزاد قبول نمی کند و میران به دفتر شرکت می رود. او به عزیزه که با غرور پشت میز کارش نشسته می گوید: «هرکاری دوست داری بکن ولی اگه بخوای نقشه بکشی و به ریحان که عزیزترین کس منه آسیب بزنی با من طرفی. حالا که خوب فکر می کنم می بینم واقعیت ها جلوی چشمم بودن و من برای این که تو رو تبرئه کنم اونا رو نادیده می گرفتم. باید این مساله بیست میلیون دلار رو نادیده بگیری و کاری با شاداغلوها نداشته باشی.» عزیزه جواب می دهد: «من دارم تجارت می کنم و قصد آزا

Share This Video


Download

  
Report form